درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
می رود آب دیده ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجها یی کسیده ام که مپرس
همچو حافظ در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس
نظرات شما عزیزان:
|